پریروز داشتم قدم میزدم. به یاد قرض و قوله ها و مشکلاتم بودم. یهو یاد جمله ای افتادم که میگفت :
استوار باش و لبخند بزن.
چند بار تو ذهنم چرخوندمش تا یهو به این گربه رسیدم ...
تو چشمام زل زده بود، میگوزید، میرید و نگاهم میکرد.